masood789.lxb.ir
  • اخبار
  • جديدترين جملات
  • سفارش تبلیغات
  • راهنما



بزودی انجمن سایت راه اندازی می شود ... منتظر باشید

دریچه ای به زندگی

» گوشهایت را به همه بسپار اما صدایت را به تعدادی معدود | ویلیام شکسپیر
» اجازه ندهید سر و صدای عقاید دیگران صدای درون شما را غرق کند | استیو جایز
» دوستت میدارمت بی آنکه بخواهمت | شاملو


سفارش تبلیغات

::
برای مشاهده تعرفه تبلیغات و نحوه سفارش تبلیغات به لینک زیر مراجعه نمایید

::
باثبت درخواستتون در اسرع وقت با شما تماس گرفته میشه
>
جهت نویسندگی در سايت مي توانيد با ما به سه روش: بخش تماس با ما ، ايميل ما trustse7en@yahoo.com و يا از طريق ارسال نظر تماس حاصل فرماييد
سفارش تبلیغات + تعرفه
موضوعات
پيوندها
امکانات وب
آخرين دریچه ها












Trust208







برچسب ها : , :: 13:14
ادامه پست
روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند. 
بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده و مواظبت بسیار نمودند ، ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران موقع خروج از حمام بهلول فقط یک دینار به آنها داد ، حمامی ها متغیر گردیده پرسیدند سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست ؟ 

بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شماها ادب و رعایت مشتری های خود را بنمایید...







برچسب ها : , :: 13:13
ادامه پست

Trust209







برچسب ها : , :: 10:18
ادامه پست

روزی یک زوج، بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند.

سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟

شوهره روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه:بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم،اونجا برای اسب سواری هر دو،دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم.اسبی که من انتخاب کرده بودم خیلی خوب بود ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.سر راهمون اون اسب ناگهان پرید و همسرم رو زین انداخت .

همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :"این بار اولته" دوباره سوار اسب شد و به راه افتاد.بعد یه مدتی دوباره همون اتفاق افتاد این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب انداخت و گفت:"این دومین بارت" بعد بازم راه افتادیم .وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت خیلی با آرامش تفنگشو از کیف برداشت و با آرامش شلیک کرد و اونو کشت.

سر همسرم داد کشیدم و گفتم :"چیکار کردی روانی؟ حیوان بیچاره رو کشتی!دیونه شدی؟"

همسرم با خونسردی یه نگاهی به من کرد و گفت:"این بار اولت بود...!!!







برچسب ها : , :: 20:44
ادامه پست

Trust211







برچسب ها : , :: 20:42
ادامه پست

تـــفاهــــم از 3 تا " ت " تشکیل شده

 

تـــوانایی تــحمل تــفاوت ها







برچسب ها : , :: 20:39
ادامه پست

ژنرال و ستوان جوان زیردستش سوار قطار شدند. تنها صندلی های خالی در کوپه، روبروی خانمی جوان و زیبا و مادربزرگش بود. ژنرال و ستوان روبروی آن خانمها نشستند. قطار راه افتاد و وارد تونلی شد. حدود ده ثانیه تاریکی محض بود. در آن لحظات سکوت، کسانی که در کوپه بودند 2 چیز شنیدند: صدای بوسه و سیلی. هریک از افرادی که در کوپه بودند از اتفاقی که افتاده بود تعبیر خودش را داشت


خانم جوان در دل گفت:از اینکه ستوان مرا بوسید خوشحال شدم اما از اینکه مادربزرگم او را کتک زد خیلی خجالت کشیدم

مادربزرگ به خود گفت: از اینکه آن جوانک نوه ام را بوسید کفرم درامد اما افتخار میکنم که نوه ام جرات تلافی کردن داشت

ژنرال آنجا نشسته بود و فکر کرد ستوان جسارت زیادی نشان داد که آن دختر را بوسید اما چرا اشتباهی من سیلی خوردم

ستوان تنها کسی بود که میدانست واقعا چه اتفاقی افتاده است. در آن لحظات تاریکی او فرصت را غنیمت شمرده که دختر زیبا را ببوسد و به زنرال سیلی بزند

زندگی کوپه قطاری است و ما انسانها مسافران آن. هرکدام از ما آنچه را می بینم و می شنویم بر اساس پیش فرضها و حدسیات و معتقدات خود ارزیابی و معنی می کنیم. غافل از اینکه ممکن است برداشت ما از واقعیت منطبق بر آن نباشد.
ما میگوییم حقیقت را دوست داریم اما اغلب چیزهایی را که دوست داریم، حقیقت می نامیم...







برچسب ها : , :: 15:14
ادامه پست

Trust207







برچسب ها : , :: 15:13
ادامه پست

Trust206







برچسب ها : , :: 15:12
ادامه پست

Trust205







برچسب ها : , :: 15:10
ادامه پست
تبليغات
درباره ما
خوش اومدی... این دریچه هر روز ساعت 22 آپ میشه... توجه داشته باشید که شاید عکس بزرگانی که این جملات زیبا را فرمودند یکسان باشد ولی جملات آپدیت می شود


نويسنده
نظرسنجي
  • از Trust راضی هستی ؟

تبليغات




















کسب درآمد